English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7890 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
stripping U نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tick mark U علامت گذاری در طول یک ترازو برای معین کردن مقادیر
bench mark U شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
map U نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
maps U نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
bench check U کارگاه مجهز به دستگاههای ازمایشی علامت نقطه بازرسی نقشه برداری
mapping U نقشه برداری کردن
marks U علامت گذاری کردن
mark U علامت گذاری کردن
marks U نمره گذاری کردن علامت
mark U نمره گذاری کردن علامت
color codig U علامت گذاری کردن مهمات
geodesy U نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
common control U کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
traingulation U تقسیم بقطعات سه گوش برای پیمایش یا نقشه برداری
ink U مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
inks U مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
geodetic datum U سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
bench mark U نشانهای که ارتفاع ان مشخص است و برای نقشه برداری به عنوان مبنااستفاده میشود
strategies U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategy U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
sea marker U نوعی رنگ یا پودر رنگی که برای علامت گذاری اب دریا به کار می رود
bandaged U نواربندی کردن
bandaging U نواربندی کردن
bandage U نواربندی کردن
burn in U علامت گذاری یک صفحه تلویزیونی یا مانیتور پس از نمایش یک تصویر درخشان برای مدت طولانی
bessel method U پیدا کردن محل توقفگاه به روش بسل سیستم نقشه برداری بسل
stencilled U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencils U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stenciling U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilling U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencil U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stenciled U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
trig list U لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
plotter U وسیلهای که در رسام استفاده میشود برای علامت گذاری کاغذ با چجوهر با حرکت آن روی کاغذ
plotters U وسیلهای که در رسام استفاده میشود برای علامت گذاری کاغذ با چجوهر با حرکت آن روی کاغذ
survey station U ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
reseau U شبکه بندی کردن عکس برای انطباق ان با نقشه
commas U علامت " , " که برای جدا کردن داده ها و متغیر ها و آرگومان ها میباشد
hyphen U علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
comma U علامت " , " که برای جدا کردن داده ها و متغیر ها و آرگومان ها میباشد
hyphens U علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
tetragraph U کلمه رمز چهار حرفی برای اسم گذاری و مشخص کردن وسایل
plots U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plotted U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plot U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
field control U نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
bingo U علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
mapping U نقشه برداری
surveying U نقشه برداری
land surveying U نقشه برداری
survey U نقشه برداری
topography U نقشه برداری
surveys U نقشه برداری
surveyed U نقشه برداری
conformal projection U نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
surveyers notebook U دفتر نقشه برداری
surveying error U خطای نقشه برداری
surveying insatrument U اسباب نقشه برداری
surveying instrument U الات نقشه برداری
cadastral survey U نقشه برداری زمینی
surveyed U نقشه برداری زمینی
surveying U نقشه برداری ممیزی
stencil plate U الگوی نقشه برداری
surveying U مساحی نقشه برداری
chain survey U نقشه برداری زنجیری
survey control U کنترل نقشه برداری
survey land U نقشه برداری زمین
aerial survey U نقشه برداری هوایی
surveying polygon U شبکه نقشه برداری
topographical surveying U نقشه برداری ارتفاعی
surveyor's staff U ژالون نقشه برداری
surveys U نقشه برداری زمینی
tacheometer U دوربین نقشه برداری
leveling staff U ژالون نقشه برداری
survey U نقشه برداری زمینی
flying levels U خط تراز نقشه برداری
field survey U نقشه برداری زمینی
ground survey U نقشه برداری زمینی
coding U علامت گذاری
marking U علامت گذاری
marks U علامت گذاری
signallzation U علامت گذاری
mark U علامت گذاری
markings U علامت گذاری
codes and codification U علامت گذاری
earmarking U علامت گذاری
demarcation U علامت گذاری
exploits U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploit U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploiting U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
gunter's chain U متر فلزی نقشه برداری
survey control U نقطه کنترل نقشه برداری
connection survey U نقشه برداری منطقه ربط
sight front U دید جلو در نقشه برداری
survey control U سیستم کنترل نقشه برداری
back sight U دید عقب در نقشه برداری
relief U نقشه برداری عوارض زمین
alidade U یکی از وسایل نقشه برداری
photomap U نقشه برداری بوسیله عکاسی
line of sight U مسیر دید در نقشه برداری
bar coding U علامت گذاری ستونی
space mark U علامت فاصله گذاری
lettering U علامت گذاری باحروف
designation system U سیستم علامت گذاری
public U روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند
fuze U ماسوره گذاری کردن چاشنی مواد منفجره چاشنی چاشنی گذاری کردن
mapping U نقشه کشی کردن تهیه نقشه
hypsography U نقشه برداری از کوه هاوارتفاعات زمین
hydrography U نقشه برداری از ابهای روی زمین
line offset method U روش نقشه برداری از یک مسیر منحنی
assumed orientation U توجیه فرضی وسایل نقشه برداری
tribrach U گهواره نصب دوربین نقشه برداری
surveyed chart U طرح تیر نقشه برداری شده
triangulation U روش مثلث بندی در نقشه برداری
geodetic control U نقاط کنترل نقشه برداری عمومی
triangulation survey U نقشه برداری به روش مثلث بندی
mine spotting U کشف و علامت گذاری مین
marking panel U پرده علامت گذاری مین
mark U علامت گذاری روی چیزی
marks U علامت گذاری روی چیزی
dotting U نقطه گذاری [نقشه فرش]
chorography U نقشه برداری وتوضیح وضع جغرافیایی ناحیهای
master plot U نقشه راهنمای اصلی عکس برداری هوایی
long base method U روش تقاطع نقشه برداری بااستفاده از یک باز طولانی
cadastral surveys U عملیات نقشه برداری به منظور تفکیک و تعیین حدوداراضی
reticle U تار موئینی که در دوربین نقشه برداری وجود دارد
geodetic surveying U تعیین شکل وابعاد زمین ازطریق نقشه برداری
stadia points U تارهای فاصله سنج دردوربینهای چشمی و نقشه برداری
intermediate sight U توسط دید عقب و جلو یک نقطه در نقشه برداری
survey information center U مرکز اطلاعات نقشه برداری در توپخانه لشکری یا سپاه
plane table U سه پایه نقشه برداری که الیداد بران سوار میشود
cross U علامت ضربدر در نقشه کشی
horizontal control U کنترل افقی در نقشه برداری اندازه گیری بر دو سمت نقشهای
selenodetic U امور مربوط به تهیه نقشه یانقشه برداری از کره ماه
operated U از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operates U از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operate U از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
signed route U جاده علامت گذاری شده ودارای علایم شناسایی
tailor's chalk U گچ یا صابون خیاطی مخصوص علامت گذاری روی پارچه
pooled U ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
pools U ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
pool U ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
management coding U سیستم کد بندی و علامت گذاری کالاها و ذخایر از نظرمدیریت توزیع
compartment marking U تقسیمات علامت گذاری شده داخل هواپیمای باری یاترابری
load U پر کردن تفنگ یا توپ فشنگ گذاری کردن
loads U پر کردن تفنگ یا توپ فشنگ گذاری کردن
garnished U علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnishes U علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnish U علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
operate U عمل کردن بهره برداری کردن
operates U عمل کردن بهره برداری کردن
operated U عمل کردن بهره برداری کردن
index U علامت گذاری یک موضوع تا انتخاب شود و به شکل اندیس ذخیره شوند
indexed U علامت گذاری یک موضوع تا انتخاب شود و به شکل اندیس ذخیره شوند
indexes U علامت گذاری یک موضوع تا انتخاب شود و به شکل اندیس ذخیره شوند
indexing U استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
polar stereographic U سیستم تهیه نقشه قطبی سیستم نقشه برداری قطبی
charges U خرج گذاری کردن شارژ کردن
charge U خرج گذاری کردن شارژ کردن
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
soft sector U علامت گذاری قطاع ها وبخشهای روی یک دیسک که از اطلاعات نوشته شده ان استفاده میشود
constant of the cone U زاویه کجی مخروق نقشه برداری لامبر ضریب مخروط لامبر
datum point U نقطه مبنای مختصات شبکه ایستگاه مبنای نقشه برداری
stripped U نواربندی شده
utilises U بهره برداری کردن
utilizing U بهره برداری کردن
utilizes U بهره برداری کردن
utilised U بهره برداری کردن
safing U چاشنی برداری کردن
exploit U بهره برداری کردن از
exploits U بهره برداری کردن از
exploiting U بهره برداری کردن از
utilising U بهره برداری کردن
utilize U بهره برداری کردن
tapped U بهره برداری کردن از
tap U بهره برداری کردن از
tapping U بهره برداری کردن از
sample U نمونه برداری کردن
sampled U نمونه برداری کردن
defrauds U کلاه برداری کردن
defrauding U کلاه برداری کردن
defrauded U کلاه برداری کردن
defraud U کلاه برداری کردن
reference datum U سطح مبنای نقشه برداری سطح مبنا
oceanography U تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی
lambert projection U سیستم لامبر یا سیستم نقشه برداری مخروطی
disinvestment U سرمایه گذاری منفی سرمایه برداری
synthesises U هم گذاری کردن
synthesised U هم گذاری کردن
synthesized U هم گذاری کردن
synthesize U هم گذاری کردن
synthesising U هم گذاری کردن
synthesizes U هم گذاری کردن
synthesizing U هم گذاری کردن
photo imagery U عکس برداری کردن از زمین
unveiling U نمودار کردن پرده برداری
unveil U نمودار کردن پرده برداری
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1strong
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com